اساسا معنا و مفهوم مدیریت نوآوری در شرکت‌های بزرگ چیست و نقش آن ساختار شرکت‌های پیشرو دنیا چگونه است؟

به طور کلی، بحث مدیریت نوآوری؛ بیشتر در سازمان‌های کوچک و متوسط کاربرد دارد اما این مساله به‌این مفهوم نیست که در سازمان‌های بزرگ قابل استفاده نیست. این امر به این خاطر هست که در سازمان‌های بزرگ به دلیل نداشتن چابکی سازمان‌های کوچک، انعطاف‌پذیری به آن مفهوم وجود ندارد و ایجاد نوآوری که زمینه‌اش ایجاد تحول و خلاقیت و ایجاد فرهنگ نوآوری است در سازمان‌های بزرگ سخت و هزینه‌بر است. اگر ما به مدل‌هایی اکتفا کنیم و در آنها وجوه نوآوری را در نظر بگیریم، نوآوری در سازمان‌ها و شرکت‌های بزرگ را می‌توان انجام داد اما در صنعت بزرگی مثل فولاد، نوآوری در محصول آنچنان مفهوم ندارد. صنایع بالادستی که از استانداردهای خاصی پیروی می‌کنند و مشتری‌های آنها مصرف‌کننده نهایی نیستند ممکن است خیلی نوآوری در محصول نبینیم. ولی در این شرکت‌‌ها می‌توانیم نوآوری را در فرآیند و در سازمان مشاهده کنیم.

آرش شاهین

با توجه به اینکه نوآوری در شرکت‌هایی با محیط‌های پیچیده و درحال تغییر ، بیشتر ضروری به نظر می‌رسد، آیا اساسا به‌کارگیری مفهوم نوآوری در صنایع معدنی و فولادی که اساسا فناور نیستند(در مقایسه با شرکت‌های حوزه دیجیتال) مفهوم پیدا می‌کند؟

این سوال به نوعی فرضیه است و ما باید روی آن کار کنیم. نمی‌توانیم بگوییم شرکت‌های حوزه دیجیتال پیچیده نیستند. آنها هم پیچیده هستند و به نوعی پیچیدگی نیز وابسته هستند. آنچه اهمیت دارد آن است که در چه چیزی داریم تعریف می‌کنیم. بدون تردید در شرکت‌هایی که شدت رقابت آنها بیشتر است تحول در عرضه و تقاضا بیشتر است. با این بخش سوال شما که «صنایع معدنی و فولادی اساسا فناور نیستند» موافق نیستم، چرا که جنبه‌های فناوری تنها سخت نیست، ما انسان‌افزار، ارگان‌افزار، نرم‌افزار داریم و فناوری و تکنولوژی این جنبه‌های مختلف را در بر می‌گیرد و ما نمی‌توانیم بگوییم که صنایع فولادی و معدنی فناور نیستند. به نظرم باید به فناوری از جنبه‌های جامع و مختلف نگاه کرد و این سوال باید به این شکل اصلاح شود که «مدیریت نوآوری با توجه به مقایسه محیط‌ شرکت‌های دیجیتال و شرکت‌های حوزه صنایع معدنی و فولادی به چه شکل است؟»

با این اوصاف، بهترین مدل‌های به‌کارگیری مدیریت نوآوری با توجه به ویژگی‌های این صنعت چیست؟

نوآوری شامل انواع مختلفی است از جمله نوآوری چابک، نوآوری ناب، نوآوری تدریجی، نوآوری بنیادین. به نظر می‌رسد در صنعت فولاد اگر به مفهوم بالادست صنعت، مانند فولاد مبارکه و ذوب‌آهن نگاه کنیم، در این موارد بحث «نوآوری برای» و «نوآوری در» مطرح هست و ما در بحث «نوآوری در محصول» خیلی نمی‌توانیم مانور بدهیم. لذا در چنین صنایعی سیاست‌های ناب تا نوآوری چابک بیشتر به کار می‌رود. به دلیل ساختار سنتی صنایع کشور ما و اختلافاتی که از لحاظ فناوری با دنیای پیرامون‌مان داریم و با توجه به اینکه زیرساخت‌های ما نیاز به تقویت دارد، نمی‌توانیم نوآوری بنیادینی داشته باشیم و نوآوری‌ها، بیشتر از جنس تدریجی هستند.

با توجه به اینکه شرکت فولاد مبارکه یک‌سازمان بزرگ به شمار می‌آید، آیا فرآیندهای مدیریت نوآوری و تغییر مستمر به آسانی در این ساختارها محقق می‌شود؟

شرکت فولاد مبارکه در حوزه نگهداری و تعمیرات چند سال پیش خواست که TPM را پیاده کند. بعد به این نتیجه رسید که نمی‌تواند این کار را انجام دهد و درست هم بود. به خاطر اینکه آن نظام مبتنی بر حرکت مدیریت مشارکتی بود و تفویض کارها به اپراتورهای پای دستگاه‌ها در فولاد و شرکت‌های نفتی این نظام نمی‌تواند پیاده شود چون ما اصلا اپراتوری نداریم و سطح مکانیزه در این صنایع در مقایسه با صنایع دیگر بالا است. پیاده کردن نوآوری در این شرکت‌ها دشوار است ولی برای این سازمان‌ها در مقایسه با نوآوری تدریجی و بنیادی، نوآوری تدریجی بیشتر در این حوزه اثر دارد.

لازمه به‌کارگیری فرآیندهای نوآورانه در این گونه صنایع چیست؟

در چنین صنایعی، به خاطر اینکه ما از نیروها و منابع خود به نحو احسنت استفاده کنیم، باید رویه‌ها تغییر کنند و سرعت افزایش یابد. در کنار نوآوری تدریجی، مدلی که برای شما مثال زدم نوآوری ناب بود. به‌خاطر اینکه ما در چنین صنایعی بیشتر تمرکزمان بر کاهش هزینه است تا افزایش درآمد با نوآوری. لذا یکی از مهم‌ترین ضرورت‌هایی که وجود دارد استفاده از نوآوری در فرآیند است.

با توجه به اینکه اجرای سیستم‌های مدیریت نوآوری، هزینه‌بر است، به نظر شما بهترین مدل‌های پیشنهادی برای اینکه بتوان با سرعت بیشتر و هزینه کمتر به نوآوری دست یافت چیست؟

 

در این صنعت می‌توان برای بازار، جوامع علمی، سازمان و مشتری نوآوری داشته باشیم اما در سایر جنبه‌ها خیلی مصداقی ندارد. در فناوری، خط تولید، برخی ویژگی‌ها و مزایای محصول، موارد اندک در طراحی محصول، فرآیند، خدمات، برای مشتریان، تغییرات و بهبود، مهارت‌های توسعه، مهارت‌های توزیع و فروش و بازاریابی، مهار‌ت‌های مدیریتی، مهارت‌های دانش و تجربه و یادگیری می‌توانیم نوآوری داشته باشیم. از لحاظ مدیریت هزینه برای صنعت فولاد مدل نوآوری ناب مناسب است. نوآوری با صرفه موضوع جدیدی است و در این مدل برای اینکه قیمت تمام‌شده پایین بیاید سعی کنیم با عناوین مختلف نوآوری در فرآیند‌ها و فناوری به این نتیجه برسیم که بسته‌ای از محصولات فولادی را به بازار عرضه کنیم که برای همه اقشار جامعه هدف مقرون به صرفه باشد.

به عقیده شما صنعت فولاد در کشور تا چه اندازه در اجرای مدیریت نوآوری موفق بوده است؟

مسلما اگر ما جنبه‌های «نوآوری برای» را در نظر بگیریم بیشتر در این موارد موفق بوده است و مصادیق آن هم زیاد است که خدمتتان مصادیق آن را بیان کردم.

 

این نوآوری بیشتر در فرآیندها و سیستم های مدیریتی قابل مشاهده است یا در محصولات و خدمات؟

نوآوری در فرآیندها و سیستم‌های مدیریتی بیشتر بوده است و نوآوری در محصولات نسبت به بقیه موارد کمتر تبلور یافته است.