بسیاری از تحلیلگران این انتخابات را مهم‌ترین و غیرقابل پیش‌بینی‌ترین انتخابات این کشور در یک نسل می‌دانند چراکه جمهوری فدرال ۷۱ ساله آلمان به مدت ۵۰ سال در ید قدرت اتحادیه دموکراتیک‌مسیحی CDU)) بوده اما اکنون رتبه این حزب در نظرسنجی‌ها به پایین‌ترین حد خود رسیده است.
مرکل در ۱۶ سالی که در راس اداره بزرگترین اقتصاد اروپا قرار داشت، به سربازی اجباری پایان داد، آلمان را در مسیر آینده‌ای بدون اتکا به انرژی هسته‌ای و سوخت‌های فسیلی قرار داد، امکان قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان را فراهم کرد، مزایایی از جمله حق مرخصی برای نگهداری از کودکان برای پدر شدن تعیین کرد، اما بیش از همه به عنوان «لنگر ثبات در زمان وقوع طوفان» شهرت یافت.
او در مقام رهبر آلمان، دوره‌ای با آشفتگی‌های متعدد را از سر گذرانده است؛ بحران بدهی منطقه یورو شکل سیاست اروپا را تغییر داد و پس از آن بحران مهاجرت از خاورمیانه پیش آمد. مرکل با باز کردن مرزهای آلمان با تمجید و انتقادات شدیدی روبه‌رو شد، اما همچنان ثابت‌قدم ماند. آلمان هنوز نفس خود را تازه نکرده بود که بحران کرونا این کشور و کل جهان را درگیر کرد و پس از آن این کشور درگیر مشکلات اقلیمی و سیل بی‌سابقه‌ای شد که شرایط پیچیده و دشواری را بر مرکل تحمیل کرد.
این گونه به نظر می‌رسد که پس از شخصیت‌های بزرگی مثل کنراد آدناور، ویلی برانت و هلموت اشمیت، آنگلا مرکل به احتمال زیاد آخرین صدراعظمی خواهد بود که هم در عرصه بین‌المللی و هم در عرصه داخلی صاحب وجاهت و اقبال بلند بوده و در تاریخ آلمان جایگاه ویژه‌ای خواهد یافت.
حضور طولانی آنگلا مرکل در کاخ صدراعظمی آلمان سبب شد که در ۱۶ سال گذشته زنان این کشور اعتماد به نفس بالایی داشته باشند. در هر یک از کابینه‌های چهارگانه مرکل، زنان سهمی نسبتا مطلوب داشتند و از همه مهم‌تر این که او در دو دولت آخر خود وظیفه هدایت وزارت دفاع را به اورزولا فون درلاین رییس فعلی کمیسیون اروپا و آنه گرت کرامپ کارنباور سپرد.
نخستین دولت تحت هدایت آنگلا مرکل در سپتامبر سال ۲۰۰۵ در شرایطی قدرت را در دست گرفت که آلمان هنوز از زیر فشار هزینه‌های کمرشکن وحدت دو آلمان و بازسازی ویرانه‌های به یادگار مانده از ۴۰ سال حاکمیت حزب واحد سوسیالیستی آلمان شرقی خارج نشده بود. در آن زمان، هیچ کس تصور نمی‌کرد که بانوی جوان و کمتر شناخته شده‌ای با لقب کنایه‌آمیز «نورچشمی هلموت کوهل» از شرق آلمان بیاید، یکی از بزرگ‌ترین قطب‌های اقتصادی جهان را برای چهار دوره پیاپی اداره کند و در پایان به القابی نظیر «مادر ملت» و «حلال بحران‌های بزرگ» مفتخر شود.
حال، پایان ماموریت طولانی‌مدت زنی که خود گفته است شاید برای دوران بازنشستگی زندگی در ایالات متحده آمریکا را برگزیند، همزمان شده با انتخاباتی که نتایج آن هرچه باشد، بعید به نظر می‌رسد ثبات و آرامش دوران مرکل را به جامعه آلمان بازگرداند.
نشریه اکونومیست در پرونده ویژه‌ای به انتخابات آلمان و دوران پسامرکل که پس از ۱۶ سال صدراعظمی، پست خود را ترک می‌کند، پرداخته و در سرمقاله این هفته در این باره نوشته است: جانشین صدراعظم آلمان با مشکلات حل‌نشده بزرگی روبه‌رو خواهد شد.


فقط اوتو فون بیسمارک و هلموت کوهل بیشتر از آنگلا مرکل صدراعظم آلمان بودند. بیسمارک یک امپراتوری ساخت و اولین سیستم بازنشستگی عمومی و مراقبت‌های بهداشتی اروپا را در این راه اختراع کرد. کوهل بر اتحاد مجدد آلمان شرقی و غربی نظارت داشت و با جایگزینی یورو به جای Deutschmark محبوب موافقت کرد. دستاوردهای آنگلا مرکل معتدل‌تر است. او در ۱۶ سال فعالیت خود در سمت صدراعظم از یک سری بحران‌ها، از اقتصادی گرفته تا پاندمی عبور کرده است. توانایی‌های او به عنوان یک اجماع‌ساز به کشور و اروپا به خوبی خدمت کرده است. اما دولت او در سطح ملی و بین‌المللی بیش از حد غفلت کرده است. آلمان در حال حاضر با این مشکل کنار آمده است. کشور مرفه و باثباتی است، با این حال مشکلات در حال شکل‌گیری است. در حالی که مرکل در حال ترک مقام خود است، تحسین رهبری پایدار او با ناامیدی از رضایتی که خود او پرورش داده است مخلوط می‌شود.
فهرست مسائل نادیده گرفته‌شده طولانی است. به نظر می‌رسد آلمان یک ماشین لوکس در حال حرکت است. با این حال اگر کاپوت را بالا بزنید، نشانه‌های تغافل به وضوح قابل مشاهده است. بخش دولتی نتوانسته به اندازه کافی یا هوشمندانه سرمایه‌گذاری کند و از همتایان خود در ایجاد زیرساخت‌ها، به ویژه در زمینه دیجیتال، عقب افتاده است. این امر نه‌تنها شرکت‌های فناوری جدید، بلکه هر شرکت دیگری را نیز دچار مشکل می‌کند. همچنین باعث کاهش اثرگذاری دولت خواهد شد و این مشکل با عدم‌استخدام نیروی کافی تشدید می‌شود. در سال ۲۰۰۹، آلمان با نظارت مرکل با اصلاح قانون اساسی خود، نرخ بهره بسیار پایین را تصویب کرد، اما دولت‌های منطقی باید برای سرمایه‌گذاری وام می‌گرفتند و در اولین نقطه قرمز غش نمی‌کردند.
شدیدترین مشکل داخلی آلمان عدم اصلاح سیستم بازنشستگی است. آلمانی‌ها به سرعت در حال پیرشدن هستند و نسل شکوفا در اواخر این دهه با بازنشستگی بار سنگین‌تری بر دوش دولت خواهند گذاشت. در مورد تغییرات آب و هوایی‌، وضعیت آلمان نیز کساد بوده است و هنوز بیش از هر کشور بزرگ دیگری در اتحادیه اروپا کربن تولید می‌کند، زیرا تعطیلی صنعت انرژی هسته‌ای آلمان توسط مرکل پس از فاجعه فوکوشیما در ژاپن در سال ۲۰۱۱ کمکی نکرده است. در اروپا، جایی که نفوذ آلمان بیشترین اهمیت را دارد، عدم تمایل آنگلا مرکل در اعمال این نفوذ بسیار ناامیدکننده بوده است. اتحادیه اروپا به اندازه کافی با ضعف اعضای بدهکار جنوبی خود مقابله نکرده است. تنها در طول پاندمی یک مکانیسم مالی ایجاد کرد که به اتحادیه اروپا اجازه می‌دهد بدهی را به طور مشترک تضمین کند و بخشی از پول نقد را به عنوان کمک‌های بلاعوض، به جای وام بیشتر، توزیع کند. اما این طرح به صورت یکجا طراحی شد. بدتر از آن، قوانین موسوم به «ثبات» که کشورها را وادار می‌کند تا حجم بدهی خود را کاهش دهند، مادامی که اصلاح نشود، آماده احیای مجدد است.
آلمان که همیشه قدرتمندترین صدا بر سر میز اتحادیه اروپا بود، باید برای رویکردی معقول‌تر استدلال می‌کرد. در سیاست خارجی اتحادیه اروپا، آلمان می‌توانست و باید تلاش بیشتری برای تعدیل سریع‌تر و سهل‌تر در دنیای جدید انجام می‌داد. چین یک رقیب چالش برانگیز اقتصادی و استراتژیک، روسیه یک تهدید غیرقابل پیش‌بینی و آمریکا یک متحد منحرف و نامشخص است. با این حال، آلمان کنار رفته است. باوجود افزایش‌های اخیر در بودجه دفاعی، آلمان هزینه‌های بسیار کمی برای دفاع می‌کند. این امر به امید شرایط تجاری بهتر تا پکن، پیش می‌رود. این امر به ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهوری روسیه این فرصت را داد تا با حمایت از خط لوله جدید گاز« نورد استریم ۲» که باعث تضعیف منابع انرژی اروپا می‌شود به حوزه انتخابیه مرکل وارد شود.
بحران اقتصادی و مبارزات انتخاباتی
مرکل، آلمان را در شرایطی تحویل دولت آینده می‌دهد که در پی بحران‌های حل شده مالی و مهاجران، هنوز این کشور با سه بحران حل نشده و سنگین روبه‌رو است. دولت‌های اول تا سوم مرکل نه‌تنها برای تنظیم بودجه خود وام تازه‌ای نگرفتند، بلکه هر سال حدود ۲۰ تا ۴۰ میلیارد درآمد مازاد مالیاتی هم داشتند. اما دولت چهارم مرکل ناگزیر شد برای مقابله با آسیب‌های اقتصادی کرونا حدود ۲۰۰ میلیارد یورو وام بگیرد. مسوولیت بدهی‌ها را در عمل اولاف شولتس وزیر دارایی و قائم‌مقام مرکل به عهده دارد که احتمال رسیدن او به مقام صدراعظمی کم نیست. بنابراین اگر او به کاخ صدراعظمی برلین وارد شود، بار سنگینی را به دوش خواهد داشت و چه بسا که ناگزیر شود سیاست ریاضت اقتصادی را در پیش بگیرد که با توجه به شرایط امروز آلمان بی‌تردید به نارضایی‌های موجود دامن خواهد زد.
بحران هزینه‌های مسکن، خدمات شهری، سوخت و مواد غذایی که در دو سال گذشته به شدت افزایش یافته چالش دیگر پیش روی دولت تازه خواهد بود. این افزایش قیمت به ویژه در عرصه مسکن چنان شتاب گرفته که در هفته‌های گذشته گروه‌های بزرگی از مستاجران را در برلین و چند شهر دیگر به خیابان‌ها کشاند. امروز، دستیابی به مسکن مناسب، اعم از اجاره یا خرید، در شهرهای بزرگ آلمان به یک رویای دست‌نیافتنی تبدیل شده است. به همین دلیل، مهاجرت‌های داخلی روندی معکوس یافته و برخلاف دهه‌های گذشته، این شهرنشینان هستند که به مناطق روستایی و کشاورزی مهاجرت می‌کنند، زیرا در آنجا امکان تهیه زمین و ساختمان مناسب‌تر هنوز وجود دارد.
بحران دیگری که دولت و مجلس آینده به ارث خواهند برد، مساله انتقال همکاران بومی آلمان از افغانستان به این کشور است که در حال حاضر زیر سایه هیاهوی انتخابات از دایره توجه افکار عمومی بیرون رانده شده است، اما به محض آن که سروصدای انتخابات بخوابد، بی‌تردید نخستین بحث مجلس آینده خواهد بود. از چند هفته پیش این بحث ادامه دارد که باید یک کمیسیون ویژه در مجلس آینده سهل‌انگاری وزارت خارجه و وزارت دفاع آلمان را در مورد انتقال به موقع همکاران بومی ارتش و سایر نهادهای آلمانی از افغانستان مورد بررسی قرار دهد. این دو وزارتخانه تا همین جا به اهمال‌کاری شدید در این زمینه متهم هستند.
نامزدهای انتخابات آلمان
اما کدام نامزد آلمانی می‌تواند بهتر از مرکل عمل کند؟ نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که آلمان برای یک پارلمان جدید آشفته آماده شده که هیچ حزب واحدی یا حتی دو حزب قادر به تشکیل دولت نیستند. در عوض، نوعی ائتلاف سه‌جانبه از نظر ایدئولوژیکی ناسازگار است، ائتلافی که با ترکیب سبزها و لیبرال‌های طرفدار تجارت، شکل بگیرد، ممکن است در توافق بر سر هر چیز جاه‌طلبانه تلاش کند.
به نظر می‌رسد آلمانی‌های راحت و محتاط علاقه‌ای به بحث جدی در مورد آینده ندارند. مدیریت بحران جایگزین ابتکار عمل شده است. نامزدها هیچ انگیزه‌ای برای برجسته کردن مشکلات پیش‌روی کشور خود ندارند. نتیجه یکی از کم‌اهمیت‌ترین کمپین‌ها در طول دهه‌ها بوده است.
آنالنا بربوک، رقیبی سرسخت از حزب سبزها
آنالنا بربوک چه در ورزش و چه در سیاست بلندپرواز بوده است. او که در جوانی ژیمناست موفقی بود، در ۴۰ سالگی نخستین نامزد سبزها و جوان‌ترین نامزد صدراعظمی آلمان به‌شمار می‌رود. او در ‌آلمان علوم سیاسی خوانده و در انگلیس اقتصاد و حقوق بین‌الملل.
بربوک هوادار پروپاقرص اروپای واحد نیز به شمار می‌رود، این کارشناس علوم سیاسی و حقوق بین‌الملل، خواهان تقویت سیاست دفاعی اروپاست. تلاش برای بهبود وضعیت حقوق بشر، صلح، برابری جنسیتی، حقوق پناهندگان یا دگرباشان جنسی نیز محورهای اصلی برنامه او اعلام شده‌اند. انتخاب بربوک به عنوان کاندیدای صدارت حزب سبزها یک نقطه عطف بود و در نخستین واکنش ۳۷۰۰ نفر به اعضای این حزب افزوده شد. هم‌اینک سبزها بیش از ۱۱۰ هزار عضو دارند. بربوک تا کنون هیچ پست وزارتی یا دولتی نداشته است.
اولاف شولتس؛ مردی برای تمام فصول
اولاف شولتس، معاون صدراعظم، وزیر دارایی کابینه چهارم و وزیر کار کابینه اول مرکل، شانس اصلی برای جانشینی او تلقی می‌شود؛ سیاستمداری پرسابقه و سرد و گرم کشیده از حزب سوسیال‌دموکرات که تجربه بسیاری از مناصب مهم سیاسی را داشته است به غیر از صدارت عظما.
او قائم‌مقام حزب سوسیال‌دموکرات، سناتور و اولین شهردار‌ هامبورگ، وزیر کار فدرال و وزیر دارایی دولت ائتلافی بوده و در حیطه‌ای گسترده، از محلی و ملی تا بین‌المللی سابقه فعالیت دارد. او در میان سه کاندیدا از همه پخته‌تر است اما این پختگی گرما ندارد و جای احساسات در آن خالی است.
شخصیت آرام و مصمم شولتس، هم امتیاز اوست و هم نقطه ضعف. امتیاز برای روحیه منطقی افکار عمومی و ضعف به خاطر تعامل شکننده با بدنه اجتماعی.
شولتس را از یک طرف ماشین محرک سوسیال‌دموکرات‌ها می‌خوانند و از طرف دیگر او را زیادی خشک و جدی می‌دانند. برنامه‌ها و دیدگاه‌های شولتس درباره نظام بیمه بیکاری و پیشگیری از بدهی‌های جدید دولت موردتوجه افکار عمومی است.
شولتس برای حداقل دستمزد ساعتی ۱۲ یورو مبارزه کرده و ضمن حمایت از مشاغل صنعتی، پیگیر بهبود مناسبات با اتحادیه‌های کارگری است.
آرمین لاشت؛ مرد میانه‌ و لیبرال رهروی مرکل
آرمین لاشت، سیاستمدار استخوان‌دار و ۶۰ ساله برای مقام صدارت خیز برداشته است؛ کاندیدایی از حزب مرکل و مورد تایید او. کسی که به تبعیت از راه مرکل شهرت دارد و خلق و خویی سازگار همچون مرکل. رییس حزب دموکرات‌مسیحی آلمان در حالی برای عالی‌ترین منصب سیاسی کشور دورخیز کرده که با سماجت یک همکلاسی به سیاست وارد شده است. رفتار سرخوشانه لاشت البته در جریان سیل غرب آلمان کار دست او داد. او بلافاصله پس از فاجعه مرخصی‌اش را لغو کرد و برای سرکشی و رسیدگی به منطقه رفت، اما در جریان بازدید رییس‌جمهور و درست زمانی که فرانک والتر اشتاین مایر با چهره‌ای مغموم با مردم همدردی می‌کرد، لاشت در گوشه‌ای با همراهان شوخی می‌کرد و ریسه می‌رفت. این صحنه از چشم رسانه‌ها پنهان نماند. این ضربه‌ای بود به منزلت لاشت که به پوزش‌خواهی منجر شد، اما لکه‌ای در کارنامه او ماند. آرای دموکرات‌مسیحی‌ها بعد از این غفلت، آشکارا فرو ریخت.
دو سناریوی محتمل
از نتایج احتمالی، دو سناریو محتمل به نظر می‌رسد. یکی ائتلافی به رهبری آرمین لاشت رییس حزب مرکل، اتحادیه دموکرات‌مسیحی و حزب خواهر باواریایی آنها (CDU/CSU) است. دیگری ائتلافی به رهبری اولاف شولتس، از سوسیال دموکرات‌ها (SPD) است که وزیر دارایی آلمان است. در هر صورت، سبزها و دموکرات‌های آزاد طرفدار تجارت به یکی از این دو ائتلاف ملحق می‌شوند. هر دو نتیجه دارای کاستی‌های جدی خواهند بود، اما اکونومیست دومین مورد را ترجیح می‌دهد: یک ائتلاف «چراغ راهنما» به ریاست شولتس.
شانزده سال قدرت کافی است. ایده‌ها و انگیزه‌های حزب تمام شده است و این از تصمیم آنها برای انتخاب آرمین لاشت، کاندیدایی مستعد گاف و بدون انگیزه برای صدراعظمی روشن است. او کمپینی طاقت‌فرسا را پیش برده است و پیش‌بینی می‌شود حزبش را به بدترین نتیجه از زمان جنگ جهانی دوم برساند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که اولاف شولتس دو برابر بیشتر توسط رای‌دهندگان ترجیح داده می‌شود.
دلایلی وجود دارد که می‌توان امیدوار بود، اما ترس زیادی نیز وجود دارد. شولتس وزیر دارایی مؤثری بوده است. مردم آلمان به او اعتماد دارند. او نسبت به هم‌حزبی صدراعظم در همکاری با سبزها در زمینه تغییرات آب و هوایی موقعیت بهتری دارد. مشکل این است که اگرچه او به جناح طرفدار تجارت حزب خود تعلق دارد، اما SPD مملو از چپ‌گراها است. آنها ممکن است سعی کنند او را بیشتر از آنچه دموکرات‌های آزاد می‌توانند به راحتی تحمل کنند، وی را به سمت خودشان بکشانند. جهان باید انتظار داشته باشد که مذاکرات ائتلاف ماه‌ها به طول بینجامد و در پایان همه این‌ها، ممکن است آلمان به دولتی برسد که نتواند کارهای زیادی انجام دهد و این همان آشفتگی است که آنگلا مرکل پشت سر خود برجای گذاشته است. اینکه کدامیک از سه نامزد جانشینی آنگلا مرکل قدم به کاخ صدراعظمی بگذارد، با توجه به کم رنگی نفوذ اجتماعی این هرسه، چندان مهم نیست. مهم‌تر آن است که دولت آینده از کدام احزاب با کدام برنامه‌ها تشکیل شود و چقدر در زمینه سه بحران موجود موفق باشد. تنها کافی است روند بدهکاری دولت برای حل بحران ناشی از کرونا یکی دو سال دیگر ادامه یابد و تدبیری برای مهار تورم اتخاذ نشود. در این صورت، بزرگ‌ترین قطب اقتصادی اتحادیه اروپا ناگزیر است رویای ثبات و آرامش دوران ۱۶ ساله نخستین صدراعظم زن تاریخ خود را برای همیشه به خاک بسپارد. مرکل، نه تنها در زمینه حل بحران‌های داخلی آلمان، از جمله بحران پناهندگان سال ۲۰۱۵، بلکه در زمینه بحران‌های اتحادیه اروپا مثل چشم‌انداز تیره ورشکستگی یونان، تشکیل صندوق نجات یورو و مشارکت در رهبری متین اتحادیه اروپا در برابر فشارهای سنگین دولت ترامپ دست‌کم از نظر سیاستمداران اروپایی موفق بود، آیا جانشین او خواهد توانست دست‌کم ثبات اقتصادی آلمان را به این کشور بازگرداند؟ آیا صدراعظم آینده می‌تواند سرانجام راه‌حلی اصولی برای نجات همکاران بومی ارتش و سایر نهادهای آلمانی از خطر طالبان بیابد؟ دولت ائتلافی توانایی آن را خواهد داشت که بن‌بست مسکن و تورم را برای طبقه متوسط آلمان بازکند؟