برای آنکه نگرش فعالان اقتصادی و صاحبان کسب و کارها به سمت فعالیت‌های نوین باشد چه کارهایی می‌توان انجام داد؟ چرا بعضاً نگرش سنتی بر فعالیت‌های اقتصادی و تولیدی ارجح‌تر است؟

فناوری و فعالیت‌های نوین که بر پایه علم روز باشد یک حالت قالب در تمام بخش‌های اقتصادی است. بر این اساس فناوری و کاربرد آن خواه ناخواه خودش را در بدنه فعالیت صاحبان صنایع و کسب و کارها جا می‌اندازد، با‌وجود آنکه کسب و کارها باید چنین شرایطی را دنبال کنند اما در حوزه‌های مختلف کمتر شاهد به‌کارگیری فناورهای نوین هستیم. زمانی که فناوری نوین وارد یک حوزه اقتصادی می‌شود بسرعت خودش را جایگزین می‌کند و فضای سنتی تخریب می‌شود. یعنی کسب و کار سنتی مجبور به کوچک شدن و حتی حذف می‌شود. نمونه بارز این اتفاق تاکسی‌های اینترنتی است. آژانس‌ها برای آنکه درآمدشان کم نشود و بتوانند در این بخش بدون رقیب فعالیت کنند، با ایجاد تاکسی‌های اینترنتی مخالفت کردند اما با وجود تمام نارضایتی‌ها تاکسی‌های اینترنتی جان گرفتند و اکنون می‌بینیم که روش نوین به رفاه مردم کمک قابل توجهی کرده است. در اکثر فعالیت‌های اقتصادی، سنتی‌ها تمایلی به تغییر و تحول و حرکت به سمت روش‌های نوین را ندارند.
چرا چنین نگاهی وجود دارد آیا تجربه‌های اخیر باعث نشده که تغییر نگرش اتفاق بیفتد؟
تا حدودی تغییرات مثبت صورت گرفته است، اما هنوز کافی نیست و باید سطح همکاری بین فعالیت‌های سنتی و نوین افزایش پیدا کند. شیوع ویروس کرونا هم سبب شد تا حرکت به سمت فعالیت‌های نوین تا حدودی تغییر کند و بیش از گذشته موضوع تجارت الکترونیکی دنبال شود. خیلی از افرادی که روش‌های سنتی را دنبال کردند با برگزاری جلسات آنلاین و خرید‌های اینترنتی به این نتیجه رسیدند که وجود فناوری در فعالیت‌هایشان چقدر اثرگذار است. البته استفاده از فناوری و نوآوری را در دو قالب می‌توان پیگیری کرد؛ یک، با هدف افزایش رفاه و دو، استفاده با هدف سودآوری است. وقتی با شکل و شمایل اول باشد بر زندگی افراد اثر می‌گذارد و باعث رفاه و آرامش می‌شود. در بخش دوم فعال اقتصادی بیشتر به فکر سود، کارآمدی و توسعه فعالیت‌های خود است.
همواره این انتقاد وجود دارد که کسب و کارهای سنتی در برابر تغییر مقاومت می‌کنند و حاضر نیستند روش‌های کاری خود را تغییر دهند، اما به نظر می‌رسد در فعالیت‌های بزرگ هم چنین مقاومتی وجود دارد؟
تعجب می‌کنم از اینکه هلدینگ‌های بزرگ هم در سطح سنتی باقی ماندند، این مجموعه‌ها بایستی تغییر رویه دهند. البته برخی از هلدینگ ها تمایل به بازنگری در رویه کسب و کار خود را دارند ولی به‌نظر می‌رسد که این تمایل و حتی انجام دادن برخی از کارها به‌صورت ظاهری است و در عمق هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد. خیلی از هلدینگ‌ها و کسب و کارها حاضر نیستند ریسکی را بپذیرند، از این‌رو ترجیح می‌دهند روش‌های قدیمی تجارت را دنبال کنند. وقتی مجموعه‌ها تحمل هیچ ریسکی را ندارند طبیعی است که نگرش‌ها هم هیچ تغییری نداشته باشد. در این میان باید به مدیرانی اشاره کرد که خواهان استفاده از فناوری‌های نوین هستند ولی این گروه هم حاضر نیست هیچ ریسک مالی را برای ایجاد فناوری نوین و استارتاپ بپذیرد. مدیران صنعتی، خدماتی و.... تمایل دارند در چند استارتاپ سرمایه‌گذاری کنند تا به سود برسند یا با نوآوری همکاری کنند که ایده او هم صددرصد سودآور باشد. طبق ارزیابی‌هایی که داشتیم نیاز و احساس برای شروع فعالیت‌های نوآورانه و استارتاپی وجود دارد ولی نگاه‌ها متناسب با نیاز احساس تغییر نکرده است.
وضعیت در کسب و کارها و فعالیت‌های اقتصادی برای تحقق فعالیت‌های نوآورانه چگونه دنبال می‌شود؟
یکسری از مشاغل هنوز به فعالیت‌های استارتاپی احساس نیاز پیدا نکردند، این گروه نگران آن هستند که با ورود روش‌های نوین کسب و کار، فرصت‌های شغلی موجودشان به خطر می‌افتد یا به‌صورت کلی از بین می‌رود. نمونه بارز آژانس‌ها است. گروه دیگر در این بخش افرادی هستند که احساس نیاز را پیدا کردند و تسهیلات جذابی که این بخش دارد انگیزه آنها را بالا برده است، ولی این افراد نگاه‌شان همچنان سنتی و تغییری در این بخش حاصل نشده است. این گروه در سرمایه‌گذاری و بازدهی سرمایه‌گذاری به روش سنتی عمل می‌کنند و همین امر باعث می‌شود که شکست بخورند چرا که نمی‌دانند در بهره‌گیری از روش‌های نوین و استارتاپی نمی‌توان روش‌های قدیمی را به‌کار گرفت. این افراد دست به عصا وارد می‌شوند تا ریسک‌های خود را کاهش دهند اما چون بلد نیستند به نتیجه مطلوب هم نمی‌رسند. برای ورود به روش‌های نوین و تحول در کسب و کارها باید با فرمول‌های جدید کار کرد. در این میان روش سوم هم وجود دارد. در این روش فعالان اقتصادی خیلی خوب ورود کردند، سود هم بردند و توانستند مجموعه خود را هم سودده کنند. باید قبول کرد که ورود به استارتاپ‌ها و فاصله گیری از روش‌های سنتی در کسب و کارها ریسک بالایی دارد و اگر مجموعه‌ای از راهش وارد نشود، بدون شک با شکست مواجه خواهد شد. در این میان بشدت، جای خالی استارتاپ‌ها در صنعت و سایر بخش‌های اقتصادی دیده می‌شود.
برای آنکه بتوان این جای خالی را پر کرد چه کاری می‌توان انجام داد؟
مراکز نوآوری وصل‌کننده خوبی برای فعالان اقتصادی هستند چرا که از طریق این مجموعه‌ها، می‌توانند به استارتاپ‌ها دست پیدا کنند. بعضاً صنایعی که کسب و کارهای خود را با روش‌های نوین سازگار کردند از چنین روشی استفاده کردند. در حال حاضر ما شتاب دهنده‌های خوبی در حوزه‌های مختلف نفت، گاز و سایر مجموعه‌ها داریم که می‌توان از توان و علم آنها استفاده کرد. رصد وضعیت موجود نشان می‌دهد اکوسیستم صنعت در حال تکمیل شدن است و در تمام بخش‌ها فعالان اقتصادی می‌توانند با شتاب دهنده‌ها همکاری کنند. مواجهه مستقیم فعالان اقتصادی سنتی با مجموعه‌های دانش بنیان موفق نیست و همواره دو طرف حرف یکدیگر را متوجه نمی‌شوند. فردی که کسب و کار نوین دارد دنبال سود و سرمایه‌گذاری بدون قبول هیچ ریسکی است؛ مجموعه دانش بنیان هم پول نقد را دنبال می‌کند تا فعالیت نوآورانه خود را محقق کند. لذا هیچ‌کدام به‌صورت مستقیم نمی‌توانند با یکدیگر کار کنند و این همان شکستی است که در جواب‌های قبلی به آن پرداخته شد. برای اینکه این مشکل حل شود اتاق بازرگانی به سمت ایجاد مراکز نوآوری رفته است تا این مراکز بتوانند نقش واقعی خود را ایفا کنند. به نظر می‌رسد که مراکز نوآوری حلقه مفقوده برای کسب و کارهای سنتی و حتی استارتاپ‌ها است. این مراکز می‌توانند ارتباط دهنده این دو گروه باشند و فضایی ایجاد کنند که دو گروه به تعریف مشترکی از همکاری‌ها برسند. اتاق بازرگانی تهران و ایران ضمن وصل کردن کسب و کارهای سنتی و استارتاپ می‌تواند روابط طرفین را داوری کند. از این‌رو بزودی مراکزی ایجاد خواهد شد تا صاحبان کسب و کار و ایده پردازان بتوانند با یکدیگر همکاری کنند.
آیا اعداد و ارقامی وجود دارد که سالانه چه تعداد صاحبان کسب و کارهای سنتی وارد فعالیت‌های نوآورانه می‌شوند؟
آمار دقیقی وجود ندارد از اینکه چه تعداد صنایع سنتی به مجموعه‌های نوین تبدیل شدند. مشکل بزرگ این است که در این اکوسیستم به شرکت‌های بزرگ و مصرف‌کننده بها داده نشده و تنها به استارتاپ توجه شده است. شرکت‌های بزرگ باید پیشران شوند تا مجموعه‌های نوآورانه و استارتاپ خدمات خود را به این گروه بدهند. حمایت از استارتاپ‌ها و ایده پردازان برای آنکه کسب و کارها نوین شود، نتیجه بخش نبوده است. اگر شرکت‌های بزرگ مورد حمایت قرار گرفته بودند تا وارد فعالیت‌های نوین شوند اکنون در این بخش به پیشرفت‌های خوبی دست پیدا کرده بودیم. نمونه چنین جریانی شرکت سامسونگ است. این شرکت پیشرانی را به دوش کشید. سامسونگ حدود 10 هزار مجموعه کوچک دارد که بواسطه آنها در فعالیت‌های نوآورانه ورود کرده است و اکنون می‌بینیم که زیرمجموعه‌های این برند توانستند از بازار جهانی سهم خوبی را بگیرند. متأسفانه در ایران از ابتدا شرکت‌های بزرگ در اکوسیستم دیده نشدند و از سویی ابزار در اختیار مجموعه‌ها قرار نگرفت. به جای اینکه چنین روشی دنبال شود مرتب به‌دنبال ایجاد استارتاپ و دانش بنیان‌ها بودیم. در این روش سرمایه‌ها هدر می‌رود و نتیجه مطلوب هم عاید کشور نخواهد شد و اکنون می‌بینیم به ازای هر 10 مجموعه نوینی که ایجاد می‌شود یک الی دو مجموعه موفق خواهد بود. با این روش تسهیلات و امکانات از دست رفت چرا که دولت به مجموعه‌هایی تسهیلات داده است که نتوانستند ادامه حیات دهند حال اگر این تسهیلات در اختیار شرکت‌های بزرگ بود اکنون خیلی از کسب و کارهای سنتی تغییر رویه داده بودند؛ بر این اساس توصیه می‌کنم شرکت‌های بزرگ چندین کسب و کار نوین را در زیر مجموعه خود ایجاد کنند و هر تعداد که موفق شوند در برابر مجموعه‌هایی که موفق نشدند اثر سوء خود را خنثی می‌کنند. شرکت‌های بزرگ قدرت و بازار دارند و می‌دانند چگونه در بازارهای داخلی و خارجی حضور پیدا کنند ولی استارتاپ‌ها وقتی شکل می‌گیرند هیچ بازاری در اختیارشان نیست و به‌همین دلیل اکثر آنها شکست می‌خورند.