دو سال پیش شما قرار بود در دانشگاه هاروارد در آمریکا در دوره پسا دکتری روی داروهای ضدسرطان تحقیق کنید اما خیلی زود اخراج شدید. ماجرای این اخراج چه بود؟

نمی‌دانم بتوان اسم آن را اخراج گذاشت یا خیر؛ ماجرا از این قرار بود که من سال 94 که دوره‌ی دکترا را در دانشگاه شریف دفاع کردم،‌ با چند نفر از دوستانمان که آن‌ها هم در دانشگاه شریف بودند و چند نفر از دوستان المپیادی‌مان که ایران نبودند و به دانشگاه‌های خارج از کشور رفته بودند و در امریکا تحصیل می‌کردند یک گروه برای بحث ایمیونوتراپی یا روش‌های درمان سرطان بر پایه‌ی ایمنی‌درمانی تشکیل دادیم. این یک روش جدید است که درصد موفقیت آن نسبت به شیمی‌درمانی و رادیوتراپی بالاتر است. ما برای اینکه بتوانیم دانش فنی این حوزه را به داخل کشور انتقال دهیم و به مردم کمک کنیم، یک گروه پژوهشی برای این موضوع تشکیل دادیم و به تبع آن باید یک بخشی از این دوره را می‌رفتیم و در دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه هاروارد می‌گذراندیم. من مانند خیلی‌های دیگر ایمیل زدم و درخواست دادم و باتوجه به محدودیتی هم که آن‌ها داشتند،‌ به دلیل مقاله و معدل و رزومه‌ی علمی ان پذیرفته شدم.

بعد از آن ما ویزا گرفتیم و با دانشگاه تمام هماهنگی‌ها انجام شد و وارد فرودگاه بوستون شدیم. اینکه می‌گویم «ما» به این دلیل این است که من با خانواده رفتم. در آن زمان با سه فرزند و همسرم رفتیم به آنجا رفتیم. قرار بود که یک دوره‌ی یک‌ساله را در آنجا آموزش ببینم. هنگامی که وارد فرودگاه بوستون شدیم، بر حسب اتفاق هم‌زمان با دورانی بود که آقای ترامپ رئیس‌جمهور امریکا شده بود و این قانون Muslim ban را گذاشته بود و ورود اتباع چند کشور خاص اسلامی را محدود کرده بود. علی رغم اینکه حتی یک گروهی از دانشگاه هاروارد به استقبال ما در فرودگاه آمده بودند،‌ به من گفتند که شما نمی‌توانید وارد شوید. علت را پرسیدیم ابتدا به‌صورت کلی می‌گفتند که به دلیل قوانین داخلی خودمان است،‌ این را CBP یا پلیس مرزبانی آن‌ها گفت.

دعوت‌نامه‌ی دانشگاه را نشان دادم و گفتم که تمام روال اداری طی شده است و برای این کار هم وارد امریکا شده‌ایم و کارمان هم اصلاً نظامی نیست و کاملاً یک کار بشردوستانه است.  اما نپذیرفتند.

یعنی عملا از همان فرودگاه اجازه ندادند که جلوتر بروید و عملا پایتان به دانشگاه هاروارد باز نشد؟

بله. به دانشگاه نرسیدیم اصلا.  کار خیلی عجیبی انجام دادند و موبایل و لپ‌تاپ من را گرفتند و بعد اکانت‌های شبکه‌های اجتماعی من را گرفتند و بعد به من گفتند شما در دانشگاه عضو چند گروه دانشجویی بودید. منظورشان بیشتر سابقه‌ی فعالیتی بود که من در دوره‌ی دانشجویی در بسیج دانشگاه و گروه هیئت مذهبی دانشکده داشتم. من خیلی به این قضیه اعتراض کردم و گفتم این چیز جدید و پنهانی نبوده است و این‌ها که دارید شما می‌گویید مربوط به هفت یا هشت سال پیش است و من در فرایند ویزا همه‌ی این‌ها را اظهار کرده‌ام و اصلاً چیز پنهانی نیست و با یک سرچ ساده در گوگل تمام این‌ها مشخص می‌شود. آن‌ها نهایتاً گفتند که خیر، ما نمی‌توانیم اجازه بدهیم که شما وارد شوید. از همان ساعت‌های خاطرم هست که رئیس دانشگاه هاروارد مصاحبه کرد، معاون حقوقی دانشگاه به فرودگاه آمد، دانشجویان ایرانی که هاروارد بودند آمدند و ازجمله آن دانشکده‌ی پزشکی هاروارد در آن زمان یک نامه داد و آن‌ها خیلی پیگری کردند که این مسئله حل بشود. حتی خاطرم هست که آقای جان کری هم یک توییت در حمایت از من نوشت که بعداً توییت مشهوری شد.

این اتفاق یک واقعیت داشت و یک‌سری برداشت‌های دیگران که برداشت‌های دیگران بعداً برای من خیلی جالب بود و دیدم که هر کسی از ظن خودش ماجرا را تحلیل کرده بود. از آقای جان کری که این را یک اشتباه جمهوری‌خواهان تحلیل کرده بود و توییت کرده بود، تا نمایندگان دموکراتی که به من ایمیل زده بودند که ما آماده‌ایم یک کمیته تشکیل بدهیم و این موضوع را پیگیری کنیم تا رئیس دانشگاه هاروارد و رئیس دانشکده که به من ایمیل زدند که ما فارغ از این جناح‌بندی‌های دولت‌ها حاضریم کار علمی خود را با شما ادامه بدهیم. این‌ها از یک سمت،‌ در داخل کشور هم همینگونه بود؛ مثل هر اتفاق دیگری من دیدم که هر کسی از زاویه‌ی نگاه خودش برداشت و تحلیل کرده بود و در شبکه‌های اجتماعی پست می‌گذاشتند.

جامعه‌ی دانشگاهی ایران، وزارت علوم، معاونت علم و فناوری ریاست‌جمهوری، بنیاد ملی نخبگان، اساتید دانشگاه شریف، دوستان من، این‌ها کاملاً از منظر علمی و تحقیقاتی و پژوهشی به مسئله نگاه کرده بودند. یک‌سری چهره‌های سیاسی موافق و مخالف نظام کاملاً از منظر سیاسی قضیه را تحلیل کرده بودند. برای مثال رفته بودند دیده بودند که سوابق فعالیت‌ها سیاسی و اجتماعی ما چیست و موضع‌گیری‌هایمان چیست و بر آن مبنا آمده بودند تحلیل کرده بودند.

عده ای از منتقدان حتی گفتند چون شما امنیتی بوده‌اید اخراج شده‌اید.

امنیتی؟ خیر، به هیچ‌وجه. سابقه من روشن است و هیچ هم قصد ندارم آن را پنهان کنم. من در دوره دانشجویی عضو بسیج دانشجویی بودم که این مورد پنهانی نبوده است. وقتی که می‌گویند «آدم امنیتی»، آنچه که به ذهن من متبادر می‌شود یعنی کسی که به‌ صورت رسمی عضو سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی کشور مثل وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه است. البته از نظر من عضویت رسمی در این نهادها ایراد نیست. کشور برای حفط امنیتش به انسان‌هایی نیاز دارد که بروند فداکاری کنند و اگر کسی چنین کاری کند افتخار است. اما من چنین شخصی نیستم و سعی کرده‌ام همیشه کار علمی و تحقیقاتی انجام بدهم و از این منظر به کشورم خدمت کنم.

شما وقتی که از آمریکا بازگشتید، تحقیقات خود را در مورد داروها کنار نگذاشتید و یک راه جدید گشودید. چه کاری انجام دادید؟

طبیعتاً من تا یک مدت کوتاهی بعد از آن قضیه در شوک و ناراحت بودم؛ این یک اتفاق طبیعی است. در هر صورت من برنامه‌ریزی کرده بودم، کارهایم را در اینجا سر وسامان داده بودم و خیلی مطالعه و مقدمه‌سازی کرده بودیم. حتی اینطور بگویم که میز کارم را در آزمایشگاهی که می‌خواستم بروم کار کنم مشخص کرده بودم. طبیعی است که وقتی این قضیه لغو می‌شود، مدت کوتاهی فرد در شوک می‌ماند. اما من به‌سرعت سعی کردم خودم را ساماندهی کنم و این را انگیزه‌ای برای یک کار بزرگ‌تر قرار بدهم و خدا هم در این قضیه کمک کرد و از همان زمان این ایده به ذهنم رسید که ما که می خواستیم روی این حوزه کار کنیم، همان تیم را داخل کشور تشکیل بدهیم.

دو تا سه نفر از افرادی که در کشورهای اروپایی بودند و رفت‌وآمد آن‌ها آسان‌تر بود آمدند به ما پیوستند و کار را ادامه دادیم و شروع کردیم. در مجموعه‌ی معاونت علم و فناوری ریاست‌جمهوری ستادی به نام ستاد توسعه‌ی زیست‌فناوری وجود دارد که متولی حوزه‌ی بیوتکنولوژی کشور است و به لحاظ تخصصی کاملاً حوزه‌ی خود بنده بود و از آنجا هم دعوت به همکاری شدم و معاونت تولید بیوتکنولوژی را در ستاد به بنده سپردند. این فرصت خیلی خوبی بود که من بتوانم در حوزه‌ی بیوتکنولوژی کار کنم.

شما و دوستان تان به بیان روشن چه کردید؟

نزدیک به دو و نیم تا سه سال این فرصت به من داده شد که بتوانم تمام این ایده‌هایی را که در این مسیر داشتم،‌ با کمک جمع زیادی از دیگر دوستان متخصص و نخبه‌ی بیوتکنولوژی برویم پیگیری و پیاده‌سازی کنیم. خاطرم هست که از همان ابتدا ترامپ در ابلاغیه‌ی تحریم خود، حوزه‌ی غذا و دارو را استثنا کرد و من همان زمان که در ستاد زیست و فناوری بودم، به برخی از مسئولین نامه نوشتم و جلسات متعددی رفتم و به آن‌ها توضیح دادم که این استثنا را جدی نگیرید، اتفاقاً این تحریم‌ها به‌زودی به حوزه‌ی غذا و داروی کشور خواهد رسید.

علت آن هم ساده‌ است، چون حوزه‌ی دارو و حوزه‌ی غذا حوزه‌هایی هستند که برای مردم خیلی ملموس هستند و نیاز روزمره‌ خیلی از مردم ما است و شما کافی است که یک روز به غذا و دارو نیاز داشته باشید و پیدا نکنید و با کمبود مواجه شوید، بیشترین فشار اجتماعی روی مردم می‌آید و اصلاً کارکرد تحریم همین است، یعنی در تحریم قرار بر این است که مردم خسته شوند و قرار است به مردم فشار بیاید و مردم اذیت شوند.

در واقع شما برای پیشگیری از بروز چنین بحرانی برنامه ای تدوین کردید؟

از وضعیت داروی کشور یک نقشه تهیه کردیم. من اگر از نظر عدد و رقم و آمار بخواهم بگویم و آنچه که در آمارنامه‌های دارویی کشور هم موجود است، نزدیک به 97 درصد از داروی مورد نیاز کشورمان به لحاظ وزنی در داخل کشور تولید می‌شود اما به لحاظ ارزش اقتصادی 70 درصد است. چرا؟ چون آن سه درصد داروهای خاص هستند که 30 درصد ارزش بازار را دارند و از نظر اعداد و ارقام اگر بخواهم بگویم، به لحاظ گردش بازار داروی کشور ما، پنج میلیارد دلار مصرف داروی کشور ما است که 1.5 میلیارد دلار از آن واردات است. یعنی همان 30 درصدی که عرض کردم. برای ما واضح بود که آمریکایی‌ها حتماً این 1.5 میلیارد دلار ما را نشانه خواهند گرفت چون این کاری بود که آن‌ها در عراق هم انجام داده بودند و مشخص بود که با ایران هم چنین برنامه‌ای را پیش خواهند برد.

یک نقشه آماده شد و ما یک دسته‌بندی کردیم و در جلسات متعددی به سراغ مسئولین کشور رفتیم. گفتیم ما 1.5 میلیارد دلار دارو داریم وارد می‌کنیم، برآورد ما این است که بالای 80 درصد این داروها در داخل کشور قابل‌تولید هستند یعنی ما در داخل کشور هم افراد متخصص آن و هم دانش فنی مورد نیاز آن را داریم و از طرفی هم بازار و نیاز مردم هم که وجود دارد، فقط یک عزم ملی و یک اراده‌ی مدیریتی لازم است که مسئله حل بشود. انصافاً در این داستان به هر صورت خدا کمک کرد و توانستیم نظر همه‌ی دست‌اندرکاران را جلب کنیم و کمک کردند.

در عمل چه اتفاقی افتاد. دستاورد شما به طور ملموس در بخش تولید داروها چه بوده است؟

این کار ملی بود و فقط کار من و دوستان من نبود. ما یک تقسیم کار کردیم و فراخوان دادیم. در داخل کشور نزدیک به 120 تولیدکننده در حوزه‌ی دارو داریم و کشور ما در این قسمت واقعاً ظرفیت خوبی دارد. اما فقط این نبود، ما در جمهوری اسلامی ایران چیزی به نام نیروی انسانی متخصص آموزش‌دیده داریم و این در بحث منابع انسانی و Human Resources امروز مهم‌ترین دارایی کشور است. مقام معظم رهبری هم این را فرموده‌اند و رؤسای جمهور مختلف هم گفته‌اند. یک مطالعه‌ی ساده‌ی ما نشان می‌داد که پانزده‌هزار فارغ‌التحصیل بیوتکنولوژی و رشته‌های بیو در کشور داریم.

مطالعه‌ی ما نشان می‌داد که بالای چهاهزار فارغ‌التحصیل شیمی و مهندسی در کشور داریم که بیکار هستند. عدد بالایی فارغ‌التحصیل رشته‌ی داروسازی داریم. این‌ها به معنای پتانسیل هستند. فراخوان زدیم و تیم‌های جوان و نخبه‌ها آمدند، حتی یک‌سری از از افراد از خارج از کشور آمدند. ما 130 قلم داروی حیاتی را برای تولید داخلی هدف‌گذاری کردیم و توانستیم 42 قلم از آن‌ها را در داخل کشور تولید کنیم یعنی تولید شد، مجوزها را گرفت، استانداردها را پاس کرد و روی گیشه‌ی داروخانه‌ها آمده است. این هم اتفاقی نبود که من رقم بزنم، بیش از 40 شرکت دانش‌بنیان از نیروهای متخصص همین کشور این کار را انجام دادند.

ما تقریباً هر چند هفته، داریم یک نمونه از این داروها را رونمایی می‌کنیم و تا نیمه‌ی سال 1400 ان‌شاء‌الله همه‌ی آن 130 قلم وارد بازار می شود. من می‌خواهم از این، یک نتیجه‌گیری مهم کنم. اتفاقی که در این داستان دارو برای ما افتاد، به ما اثبات کرد که مسائل بزرگ و علی‌الظاهر پیچیده‌ی کشور واقعاً راه‌حل دارند، با این شرط که فرد متخصص آن بیاید و برنامه‌ی مدیریتی هوشمندی برای او طراحی شود و عزم و اراده‌ی ملی برای حل آن مسئله وجود داشته باشد و در کنار تمام این‌ها، به متخصصین جوان این کشور اعتماد شود.

 این یک مورد بود؛ در همین شرایط بحران‌های کشور، این داروها به میزان ۴۰ میلیون دلار در همین نه‌ماهه‌ی سال 98 به بازارهای منطقه و آسیای میانه صادر شده‌اند. وقتی که داروی ما به بازار آسیای میانه صادر می‌شود و به فروش می‌رود، آنجا در حال رقابت با تمام دنیا است یعنی در آنجا رقبای اروپایی، هندی و چینی حضور دارند و حتماً به لحاظ کیفیت، قیمت و اثرگذاری کیفیت مناسبی دارد که توانسته است بازار را بگیرد.

من می خواهم این را بگویم که اتفاقی که امروز در کشور ما افتاده است، پتانسیل انباشته‌ی بسیار بالای جوان باانگیزه‌ی متخصصی که امروز وجود دارد، این را یک معضل نبینیم، این‌ها ظرفیت این کشور هستند، به این‌ها اعتماد کنیم، کار را به دست این‌ها بسپاریم. این‌ها مشابه همین مسئله می‌توانند مسئله‌ی خودرو را حل کنند. قطعاً مسئله‌ی خودرو پیچیده‌تر از مسئله‌ی دارو و تجهیزات پزشکی در کشور نیست. من مثال دیگری از مسائلی که می‌توان حل کرد ذکر کنم، مسئله‌ی آلودگی هوای تهران که باز هم به‌واسطه‌ی شرکت‌های دانش‌بنیانی که با آن‌ها ارتباط داریم، با ما کار می‌کنند و در این صحنه‌ها حضور دارند، حداقل 15 تا 16 شرکت دانش‌بنیان هستند که طرح عملیاتی برای کم‌کردن این مسئله دارند؛ مسئله‌ی زیست‌محیطی اینگونه نیست که شما بتوانید یک‌روزه آن را حل کنید، این شرکت‌ها برای کم‌کردن آن راه‌حل عملیاتی دارند.

باید عزم در این قضیه وجود داشته باشد، باید کار به این تیم‌ها و متخصصین واگذار بشود. متأسفانه ما هنوز در سازوکارهای خود داریم به روش‌های سنتی عمل می‌کنیم و اکتفا می‌کنیم، داریم به سیستم‌های خسته‌ی بروکراتیک اداری کشور اعتماد می‌کنیم در حالی که اکنون وقت کار است و جوانان متخصص ما باید باور شوند.