آقای دکتر شما از میان ریشههای متعدد شکلگیری بحران خوزستان شامل عوامل طبیعی، مدیریت عرضه یا مدیریت تقاضای آب سهم بیشتر را به کدام عوامل میدهید؟ چرا خوزستان درگیر بحران آب شد؟
کلیت قضیه که احتمالا سایر دوستان هم اشاره کردهاند، مربوط به تغییرات اقلیمی است که اتفاق افتاده است. این یک ریشه است که بهصورت موردی کاری برای آن نمیتوان کرد و همه دنیا برای کاهش اثرات تغییرات اقلیمی تلاش میکنند. پیامد این موضوعات همین خشکسالی است و در برخی جاها نیز در قالب سیل خود را نشان میدهد. اما بخش مهمی از این قضیه به دخالت انسان بهطورکلی و سپس مدیریت ناصحیح منابع آبی برمیگردد. ما برای مصارف و تولیداتمان از ابتدا برنامهای نداشتیم و هرجا آب در دسترس بوده، اقدام به بهرهبرداری کردیم. حدود 30 سال پیش در دوره صدارت آقای کلانتری استادانی مانند استاد قبادیان درباره بهرهبرداری بیرویه از دشتهای یزد و کرمان هشدار میدادند که منجر به افت شدید سطح آبهای زیرزمینی میشود. خود آقای کلانتری هم بعدا اعتراف کرد که ما درباره بهرهبرداری از منابع آب و خودکفایی در برخی زمینهها اشتباه کردیم. آورد آب رودخانههای استان نسبت به سالهای پیش خیلی کم شده است، یکی از دلایل این موضوع توسعه کشاورزی در بالادست است. اگر ما به 40 یا 50 سال پیش برگردیم و عکسهای ماهوارهای را نگاه کنیم، در اطراف رودخانهها و منابع آبی تأمینکننده خوزستان این میزان توسعه کشاورزی و باغات را نداشتیم؛ بنابراین یکی دیگر از دلایل این است که در بالادست مصرف بسیار بالا رفته و آنها نیاز آبی خودشان را میخواهند تأمین کنند؛ بنابراین ما بدون توجه به داشتن یک الگوی مناسب کشت در سطح کشور این اجازه را دادیم که هرجا آب هست، کشاورزی توسعه پیدا کند. خب این منجر به شکلگیری مشکل برای استانهایی مانند اصفهان، چهارمحالوبختیاری، خوزستان و سایر استانهایی که تحت تأثیر کارون هستند، شد. از آنطرف مدیریت ناصحیح ما در ایجاد صنایع آببر در استانهای کمآب سوی دیگر مشکل است. واقعیت آن است که آب آشامیدنی یک بهانه برای طرحهای انتقال آب است و درواقع بخش عمدهای از این آبها صرف صنایع فولاد میشود و انتقال آبی که صورت گرفته، بسیار بیشتر از منابع موردنیاز برای آب شرب است. کشاورزان ما در استان به دنبال محصولاتی هستند که ارزشافزودهاش بالا باشد. ارزشافزوده برنج نسبت به گندم یا سایر محصولات بسیار بیشتر است؛ بنابراین تقاضا برای کاشت چنین محصولاتی افزایش پیدا کرده است. در کنار آن فناوری و آگاهی لازم برای کشاورزان نیز خوب پیشرفت نکرد. ما در سال 98 به قولی 180 هزار هکتار و به قولی 220 هزار هکتار برنج کشت کردیم. مسئولان تصمیم گرفتند بخشی از ضرر و زیانی که کشاورزان از سیلاب دیدند، از طریق اجازه کاشت برنج داده شود ولی این توقع کشاورز را بالا برده است و امسال حتی آب برای خوردن هم در برخی روستاها پیدا نمیشد؛ چراکه از بالادست تمام منابع صرف بهرهبرداری برای زراعت میشد. پس ما دو مشکل داریم؛ ابتدا کاهش آورد آب و سپس عدم توسعه کشاورزی به روشهای نوین. مثلا اگر همین کشت برنج بهصورت خشکهکاری انجام شود که مرسوم هم هست، بر اساس تحقیقات نهتنها کاهش محصول نداریم بلکه در برخی اقلام افزایش محصول هم خواهیم داشت. یا مثلا در طرح 550هزار هکتاری، محاسبات انجامشده برای بخش دوم (توسعه) طرح بدون ایجاد حقابه جدید است؛ چراکه ارتقای فناوری کشاورزی در بخش اول طرح موجب ایجاد مازاد آب خواهد شد و با همین حقابه فعلی توسعه کشتزارها اجرا خواهد شد. وقتی آورد آب کم میشود و کشاورز هم نیاز دارد، از آنطرف حقابه محیط زیست مانند تالابها کاهش پیدا میکند. دشتهایی که قبلا از منابع آبی استفاده میکرد و در سالهای گذشته تبدیل به مرتع میشد و سپس دامها تغذیه میشدند. الان یکی از مشکلات استان خوزستان همین است که دشتها حقابه خود را دریافت نمیکنند. ما 50 هزار هکتار کانون گردوغبار در تالاب هورالعظیم داریم که در سال 98 با سیلاب وسیعی که آمد پوشش داده شده بود. از طرف دیگر ما نخیلات آبادان را داریم که وقتی جریان آب خروجی کارون به خلیج فارس کاهش پیدا میکند، در مدهایی که اتفاق میافتد، آب خلیج فارس بازمیگردد و وارد جویهای آبیاری نخیلات میشود. اگرچه تلاش شده است با احداث بندها این مسئله مدیریت شود اما همچنان مشکلات خاص خود را دارد. زمانی که دبی آب کارون بالا بود، وقتی مد اتفاق میافتاد، همین آب کارون وارد نخیلات میشد اما با کاهش آورد آب کارون حجم آب خلیج به رودخانه غلبه میکند. الان ما ششمیلیارد مترمکعب برای کشت پاییزه نیاز داریم، درحالیکه آب قابلعرضه پشت سدهای خوزستان حدود یکونیم میلیارد است. مسئولان با چنگودندان درحال تلاش هستند تا با توجه به پیشبینیهای بدبینانه از بارندگی، بتوانند مصرف شرب را تأمین کنند. بنابراین هر دو عامل کاهش آورد آب و مدیریت ناصحیح محصولات کشاورزی، در وضعیت بحران آب خوزستان تأثیر داشته است. مسئله کاهش آورد آب هم به تغییر اقلیم و هم مداخلات انسان در انتقال آب و احداث سدهای غیرکارشناسی در بالادست مربوط میشود. از طرف دیگر، شاید قبلا کشت محصولی مثل نیشکر در خوزستان توجیه داشت، اما الان این کشت مناسب خوزستان نیست و باید به فکر محصولات جایگزین بود. البته در حال حاضر صنایعی ایجاد شده، صدها هزار نفر در آن شاغل هستند و موارد مشابه که باید برای آنها هم فکری شود تا باعث ازدسترفتن شغل و کاسبی افراد نشود. بنابراین مثلا کشت چغندر بهجای نیشکر توصیه میشود که آنهم البته شرایط خاص خود را دارد؛ مثلا این طرف باید کارخانه قند وجود داشته باشد، سیستمهای توسعه کارخانه نیشکر باید تغییر کند و مجموعه موارد دیگر که نشاندهنده ضرورت یک مدیریت جامع درباره خوزستان است.
آنچنان که از صحبتهای شما برمیآید، بخش عمدهای از راهکار مدیریت آب خوزستان، در مدیریت تقاضا نهفته است که شامل اصلاح الگوی کشت نیز میشود، اما مدیریت تقاضا نیازمند همراهی ذینفعان برای مشارکت در طرحهاست، زارعان چگونه راضی میشوند با طرحهای اصلاح الگوی کشت همراهی کنند؟
همراهی ذینفعان نیازمند تضمین تأمین معاش آنها است؛ یعنی زارعان باید مطمئن شوند که در طول فرایند اصلاح و پس از آن میتوانند هزینههای زندگی خودشان را تأمین کنند. بنابراین مسئولان باید طرحی واقعبینانه برای ذینفعان تهیه کنند؛ مثلا فرض کنیم کشاورزان قانع شوند بهجای برنج، کنجد بکارند، آیا کسی هست که این محصول را از آنها بخرد؟ آیا کارخانهای در استان هست که آن را تبدیل به فراوردههای مورد نیاز مصرفکنندگان کند؟ آیا مثل سایر محصولات همچون سیبزمینی و گوجه روی دستشان نمیماند؟ بله این قابل انجام است، به شرط اینکه این ضمانتها در کار انجام شود و کشاورز بداند سال آینده میتواند دوباره محصول خود را بکارد. اگر اراده سیاسی باشد، قاعدتا این قابل اجراست؛ چراکه این موضوع نیازمند تضمین است. این تضمینها شاید نیازمند مصوبات مجلس یا هیئت دولت باشد که اینها باید تأمین شود. این الگوی کشت نهتنها برای خوزستان، بلکه برای کل کشور باید تهیه شود. اگر چنین الگویی وجود داشته باشد، ما شاهد ازبینرفتن محصولات در مزارع نخواهیم بود. ازجمله مواردی که وزیر جهاد کشاورزی به آن اشاره میکند، کشت سفارشی است. در این شیوه مثلا کارخانههای رب استان میگویند ما 10 هزار هکتار گوجه میخواهیم، مسئولان جهاد کشاورزی در این فرایند وظیفه ایجاد هماهنگی میان کارخانهها، کشاورزان، سردخانهها و... را در سطح محلی دارند. کارخانهها نیز باید تضمینهایی ارائه کنند که محصولات با قیمت و با شرایط مناسب خریداری شود. سه ضلع کشت سفارشی کارخانهها، کشاورزان و جهاد کشاورزی است که باید با یکدیگر هماهنگ شوند. این موضوع حتی برای صادرات هم باید انجام شود. اگر تصمیم گرفتیم که محصول مشخصی را صادر کنیم، آنگاه دیپلماسی خارجی، گمرک، سردخانهها و انبارهای مناسبسازیشده و... باید وارد شوند. برای مثال، در حال حاضر در دزفول استعداد پرورش گل و فروش آن بسیار خوب است، ولی نه انبارش، نه فرودگاه قابل قبول و نه هواپیمای مناسب برای صادرات گل که آن را بهموقع به مصرفکننده برساند، وجود ندارد. اینها قابل انجام استف ولی مدیریت قوی نیاز دارد که البته همه آن نیز در قالب یک دستگاه نمیگنجد. شاید نیازمند ورود مجلس باشد، به سیاست خارجی نیاز داشته باشد. در هر صورت برای همراهی زارعان باید تمام مؤلفههای زنجیره ارزش هماهنگ باشد. هرکدام از این عوامل در این مدار خوب کار نکند، ضرر و زیان آن متوجه کشاورز خواهد شد و کشاورز حاضر نخواهد بود از برنامه پیشنهادی تغییر الگوی کشت پیروی کند. برای ایجاد اعتماد میتوان از پیشپرداختها استفاده کرد که کشاورز خواهد دانست مشتری این محصول وجود دارد و به کشت آن خواهد پرداخت. در کنار تمام مواردی که در بالا بیان شد، باید ترویج هم وجود داشته باشد؛ مثلا اگر قرار است کشت خشکهکاری برنج را به کشاورزان توصیه کنیم، حتما باید برای آن طرحهای پایلوت ایجاد کنیم. کشاورز بیاید مراحل کشت، داشت و برداشت را ببیند. خب چنین شیوه کشتی تا 40 درصد میتواند مصرف آب را کاهش دهد.
موضوع اصلی کار دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین بهعنوان یک دانشگاه تخصصی با مجموعه وسیع از اراضی، قطعا در حوزه بهبود الگوی کشت در استان است. با توجه به مجموعه پژوهشهای این دانشگاه و همچنین تجربه شخصی شما، بهترین جایگزینهای کشت در استان چیست؟
پیشنهادهای مشخصی در این حوزه وجود دارد، اما باید توجه کرد که گاهی اوقات ما بر اساس میزان مصرف آب و فیزیولوژی گیاه و مباحث دیگر برخی محصولات را پیشنهاد میکنیم، اما ادوات و زیرساختهای آن در سطح استان وجود ندارد. برای مثال پیشنهاد ما این است که بهجای ذرت، کنجد کاشته شود، اما کمباینهای برداشت کنجد در استان وجود ندارد و باید تهیه شود.
از طرف دیگر بهجای محصولات تابستانه بسیار آببری همچون هندوانه و خربزه، پیشنهاد ما کاشت ماش است یا میتوان حتی لوبیا کاشت. این موارد هم مصرف آب نسبتا زیادی دارند، اما از هندوانه و خربزه خیلی کمتر است. بنابراین این گزینهها قابل جایگزینکردن هستند. ما حتی برای طرح 550 هزار هکتاری هم به سازمان برنامهوبودجه پیشنهاد دادیم که شاید لازم باشد الگوی کشت آن تغییر کند. برنامهریزی این طرح برای 20 سال پیش است و در حال حاضر با تغییرات اقلیم احتمالا لازم است تغییراتی در آن صورت گیرد. شاید لازم باشد بخشی از اینها را تبدیل به باغات و نخیلات کنیم، اما در کنار آن باید توسعه کارخانههای فراوری نخیلات را داشته باشیم که میتواند شامل شکلات، شیره، غذای دام و... باشد. دانشگاه درنهایت میتواند توصیههای علمی را که ناشی از تجربه سایر نقاط دنیا یا پژوهشهای دانشجویان در همین دانشگاه است، ارائه دهد و سیاستگذاری با جهاد کشاورزی است. البته باید اذعان داشت که آنقدر افراد متعدد و ذینفعان مختلف در زنجیره ارزش تولیدات کشاورزی وجود دارند که هماهنگی بسیار سخت است و امیدوارم که جهاد بتواند این کار را انجام دهد؛ اما به هر حال برای خروج از این بحران لازم است یک الگوی کشت متناسب با شرایط موجود برای اراضی استان خوزستان تهیه شود. با توجه به شرایط آبرفتی خوزستان امکان توسعه کشاورزی برای آن بسیار وجود دارد. درحالحاضر در بسیاری از محصولات، استان خوزستان در رتبه اول قرار دارد و ما نهتنها باید این کشاورزی را حفظ کنیم؛ بلکه در کنار آن باید محیط زیست را هم مورد توجه قرار دهیم؛ یعنی حقابه کشاورزی و محیط زیست را به صورت توأمان ببینیم. بیتوجهی به محیط زیست و ندیدن آن در نهایت به بحرانهای زیستمحیطی آتی منجر خواهد شد. این را هم اشارهکنم که یکی از مزیتهای نسبی استان خوزستان گیاهان دارویی است. بخشهای شمالی استان این استعداد را دارند که با استفاده حداقلی از منابع آب بتوانیم تولید گیاهان دارویی با ارزشافزوده بسیار زیاد داشته باشیم. این هم البته همچنان نیازمند آن است که زنجیره ارزش آن در استان دیده شود و تأسیساتی مثل اسانسگیری، کارخانههای فراوری و امکانات صادرات آن فراهم شود. این گزینه قطعا میتواند به کشاورزان کمک کند تا از کشت محصولی مثل سیب که بسیار آببر است، به سمت گیاهان دارویی حرکت کنند. نکته مهم آن است که گیاهان دارویی میتوانند چالش کاهش منابع آبی در بسیاری از مناطق ایران و نهفقط خوزستان را جبران کنند.
شما تغییر اقلیم را مقصر اصلی بحران آب در خوزستان معرفی کردید. این شرایط در آینده چه پیامدهایی برای استان خواهد داشت و برای مدیریت آن چه باید کرد؟ اساسا مسئولان استان چقدر باید نگران پیامدهای تغییرات اقلیمی باشند؟
به طور کلی درباره تغییر اقلیم باید توجه داشته باشیم که برخی از تغییرات قابل مدیریت خواهد بود و برخی دیگر غیر قابل مدیریت هستند. مثلا ما میتوانیم گیاهانی را پیدا کنیم که با شرایط جدید سازگار باشد؛ اما این منوط به وجود آب است. اگر آورد آب در استان به طور درخورتوجهی کاهش پیدا کند، احتمالا با کاهش سطح زیر کشت هم مواجه خواهیم شد، مثلا سطح زیر کشت برنج امسال حدود صد هزار هکتار بود که تقریبا نیمی از سطح زیر کشت سال 98 را شامل میشود. این یعنی آب نیست که بکاریم. بنابراین تغییر اقلیمی علاوه بر اینکه ممکن است موجب کاهش سطح زیر کشت شود، حتی ممکن است ما را به تغییر الگوی کشت مناسب با شرایط جدید نیز سوق دهد. نکته مهم آن است که استان خوزستان بتواند منابع آبی خود را در سطح موجود حفظ کند که این موضوع با توجه به اینکه منابع آبی استان خارج از آن قرار دارد، با دشواریهایی همراه است. به هر حال اگر ما سطح منابع را حفظ کنیم، تغییرات اقلیم چالش جدی برای استان نخواهد بود و میتوان با کمترین مخاطره آن را مدیریت کرد. پس مسئولان استان باید مراقب باشند که انتقال آب به استانهای دیگر از یک میلیاردی که الان شما میفرمایید، به دو میلیارد و سه میلیارد و بیشتر نرسد؛ چراکه یک میلیارد مترمکعب آب کمی نیست و سطح درخورتوجهی از اراضی خوزستان را میتواند زیر کشت ببرد. ما 80 هزار هکتار نیشکری که در خوزستان داریم و میگوییم چقدر آببر است، دوونیم میلیون هکتار آب مصرف میکند که بخش اعظم شکر کشور نیز از همین منابع تأمین میشود.
یکی دیگر از پیامدهای تغییر اقلیم برای استان خوزستان افزایش شوری است که خود را نشان میدهد؛ پس سه عاملی که موجب تنش گیاه میشوند، شامل گرما، رطوبت و شوری باید مدنظر قرار گیرد تا بتوانیم گیاهانی را جایگزین کنیم که سازگاری کافی با شرایط جدید داشته باشند. بااینحال بهترین شیوه مواجهه با تغییرات اقلیم میتواند افزایش راندمان آب باشد. اگر ما بتوانیم راندمان آب را از 30 درصد به 60 تا 70 درصد افزایش دهیم، عملا یعنی آب ما دو برابر شده است؛ بنابراین میتوانیم تا حدودی این کمبود آب را جبران کنیم.