چه شد  که  کشوری کوچک  در حد عمان شده  «سوئیس خاورمیانه»  و  ایران و آمریکا  برای  صلح و مسائل  پیچیده  سیاسی و هسته ای ، به میانجی گری  «سلطان قابوس»  پادشاه آن و «کدخدای خاورمیانه» پناه می برند؟ يوسف بن علوی يكی  از سه رهبر چريک‌های  جبهه ی ظفار  در عمان بود كه وقتی  شاه قابوس با کمک  محمد رضا شاه پهلوی  به ظفار  لشكر كشيد و  جنبش ظفار را محاصره كرد  دستگير شدند. رهبران ظفار ، حكم اعدام گرفتند و هر سه نفر حكم را پذيرفتند و به پشيمانی روی نياوردند.

شاه قابوس  که تازه شاه شده بود  خواست تا هر سه جوان چریک را ببیند، از آنها سوْال کرد: مگر شما عمانی نیستید، پس چرا راه جنگ را انتخاب کرده‌اید؟ گفتند : ما می خواهیم  از  یک زندگی بدوی و بیابانی به کشوری مدرن  با قوانینی مدنی  تبدیل شویم. قابوس سه راه را پیش پایشان گذاشت.

اول: خروج  از عمان و انصراف  از شهروندی این کشور ولی تا آخر عمر تمام مخارج  زندگی در هر جای جهان مهمان پادشاه

دوم: تخفیف حکم اعدام به زندان ابد در عمان

سوم: دست  از این چریک بازی  بردارید و هر کدام  یک قسمت از همین مملکت را بگیرید دستتان و آن را همان طور که گفتید بسازید. هر سه نفر راه سوم را انتخاب کردند.

اولی  همین یوسف بن علوی بود ، یک دانشجوی علوم سیاسی که در لندن تحصیل کرده و به عمان بازگشته بود، او حالا سالهاست وزیر امورخارجه عمان و چهره‌ای قابل احترام در جهان است که بارها بین دستگاه حاکمه آمریکا و جمهوری اسلامی میانجی گری کرده.

دومی (عبدالله بن صلاصه) تحصیل کرده اقتصاد  در لندن بود که در ٣٠ سال گذشته برنامه‌ریزی اقتصادی و سیستم بانکی عمان را مدیریت می کند و طبق برنام ی دولت عمان، اقتصاد اين کشور را تا سال ۲۰۲۰ به اقتصادی کاملا غیر نفتی بدل می کند که درآمد صنایع دیگر جایگزین نفت خواهد داد.

سومی  هم (علی‌ بن المسعود) وزیر پیشین آموزش و پرورش عمان بود  که سیستم آموزش را نوسازی کرد به گونه‌ای که هزینه ی تحصیل  از دوران ابتدایی  تا دانشگاه  کاملا  رایگان است. همچنین  آموزش زبان انگلیسی از همان مقطع ابتدایی  در مدارس عمان  آغاز می شود و  نسل جدید  این کشور زبان انگلیسی را همان قدر  روان صحبت می کند که زبان مادری‌اشان را.

سلطان قابوس با مدارا و دوراندیشی تهدید را  به فرصت تبدیل کرد  تا  این سه چریک چپ گرای عمان را به کشوری  مدرن تبدیل کنند  که  آن را سوئیس  خاورمیانه می دانند.

زندگی  و حکومت کردن  به ادعا  نیست؛ بلکه  تغییر  و آموزش و استفاده  از استعداد هاست؛ که  از یک چوپان یک دانشمند می سازد.