چگونه می‌توان پدیده ماشین‌خوابی و حاشیه‌نشینی جوانانی را که از بیکاری در شهرستان به امید داشتن درآمد به تهران رسیده‌اند تحلیل کرد؟

البته این شکل از پدیده مهاجرت جدید است اما از همان اصول کلی مهاجرت نیروی کار، با تفاوت‌هایی می‌توان برای تحلیل این پدیده نیز استفاده کرد. اگر به تاریخ مهاجرت‌های نیروی کار در تاریخ معاصر توجه کنید هربار شکل پدیده جدیدتر می‌شود چون مهاجران هرگاه فرصتی برای مهاجرت پیدا می‌کنند فوراً از آن استفاده می‌کنند. عامل مهم مهاجرت که تقریباً همه در مورد آن اتفاق‌نظر دارند همان پدیده شهری شدن سرمایه است. عموماً ماهیت سرمایه در حال تغییر است و می‌بینید که تمایلی به سرمایه‌گذاری فیزیکی یا تولید کارخانه‌ای نیست یا خیلی کم است. لذا با سرعت سرمایه‌ها تبدیل به سرمایه پولی و مالی می‌شود چون انعطاف‌پذیری این نوع سرمایه بسیار بیشتر است و می‌توان آن را به‌راحتی از یک منطقه به منطقه دیگری انتقال داد؛ اگر تهران نشد، گرجستان یا ارمنستان، اگر امارات محدودیت ایجاد کند، به جاهای دیگر. پس این سرمایه تمایل دارد برای استفاده بیشتر از ارزش افزوده به سمت شهرهای بزرگ برود. سرعت و تحرک انتقال این نوع سرمایه بسیار بالاست، به‌ویژه با استفاده از دنیای مجازی. اما نیروی کار با سرعت بسیار کمتری به دنبال سرمایه به راه می‌افتد، از این شهر به شهری دیگر یا کشوری دیگر. این ویژگی سرمایه مالی است که تحرک‌پذیری بالایی دارد. پس هر کجا که مهاجرتی صورت می‌گیرد باید اطمینان داشت که قبل از آن سرمایه مالی قبلاً شهری شده و نیروی کار به دنبالش حرکت کرده است. به غیر از این عامل که سرعت مهاجرت‌ها را نسبت به گذشته بیشتر کرده است عامل مهم دیگر مساله‌ای است که به آن «نیازهای مقایسه‌ای» می‌گویند یعنی تنها افراد دنبال شغل نیستند، و عامل اصلی مهاجرت تنها بیکاری نیست، بلکه مهاجران دنبال زندگی بهتری هم هستند. مثلاً یک راننده تاکسی‌های اینترنتی می‌گفت من شغلم کولبری بود اما شرایط سخت شد تصمیم گرفتم زن و بچه‌هایم را بگذارم و بیایم تهران. او هنوز می‌توانست کولبری کند و زندگی‌اش را همان‌جا بگذراند اما به دنبال زندگی بهتری روانه تهران شده بود. بیشتر مهاجران جوان از اقتصاد غیررسمی، چه در مبدأ و چه مقصد، درآمد کسب می‌کنند، اما درآمد اقتصاد غیررسمی در تهران بسیار بیشتر است.

امروز ایرانی‌ها آینده‌نگر شده‌اند و برای این کار هر دردسری را به جان می‌خرند. چه در مهاجرت‌های داخلی و چه مهاجرت‌های خارجی این عامل نقش اساسی در آن بازی می‌کند. مثلاً مهاجرت جوانان ایرانی از فرانسه به انگلستان، که گاه‌گاهی در رسانه‌های غربی منعکس می‌شود موجب تعجب بسیاری بود چون اینها خطر مرگ را، با سوار شدن به قایق‌های غیرمطمئن، به جان می‌خرند در حالی که بقیه مهاجران که در مبدأ، زندگی به ‌مراتب سخت‌تری دارند چنین ریسکی نمی‌کنند.

مساله دیگری که لازم است برای تحلیل این پدیده بدانیم این است که شکل مهاجرت‌های امروز جدیدتر از شکل مهاجرت‌های قبلی است. بنابراین برای تحلیل این مهاجرت‌ها باید در نظریه کلاسیک مهاجرت تعدیل‌هایی صورت بگیرد، مثلاً رابطه‌ای بین مبدأ و مقصد مهاجرت از نظر فاصله برقرار است؛ به این شکل که معمولاً مهاجرت به شهرهای نزدیک صورت می‌گیرد به‌ویژه اگر مهاجرت خانوادگی باشد. درحالی‌که در مهاجرت‌های امروز کشورمان می‌بینیم که بیشتر مهاجرت‌ها به تهران هستند و بعد مسافت در آنها نقش خیلی زیادی ندارد، چون بیشتر این مردان بدون خانواده مهاجرت کرده‌اند و در ضمن وسیله نقلیه با خودشان آورده‌اند. دوم اینکه این مهاجرت‌ها انفرادی است و این نشان می‌دهد در مبدأ هنوز امکان زندگی وجود دارد که مهاجران همسر و فرزندان را با خود نیاورده‌اند. سوم اینکه، مهاجران به‌محض ورود به شهر پراکنده می‌شدند و عموماً در حاشیه شهرها بودند اما در شیوه جدید این نوع مهاجرت بیشتر به سبب پیوندهای قومی و همشهری بودن انجام می‌شود، مهاجران هر شهر و هر قوم با هم هستند، همچنین در یک شغل خاص فعالیت می‌کنند. شکل این نوع مهاجرت‌ها طوری است که به نظر می‌رسد تداوم داشته باشد به این سبب که پیوندهای قومی عامل مهمی است که باعث می‌شود فرد اطلاعات خودش را به مبدأ بفرستد و افراد دیگر را ترغیب به مهاجرت کند. احتمال اینکه این افراد سایر اعضای خانواده را به‌محض مستقر شدن و یافتن راه‌های کسب درآمد به تهران بیاورند بسیار بالاست.

آیا مانند مهاجرت‌های کاری دهه‌های 40 و 50، با افزایش حاشیه‌نشینی و شکل‌گیری مناطق محروم کم‌برخوردار در حاشیه شهرها مواجه‌ایم؟ موج جدید مهاجرت چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی با موج‌های قبلی دارد؟

همان‌طور که اشاره کردم تقریباً همه مهاجرت‌ها از اصول کلی مشترکی تبعیت می‌کنند مانند عواملی که در مبدأ وجود دارند شامل وقوع بلایای طبیعی، شرایط اقتصادی و از این قبیل، همچنین عواملی که در مقصد جاذبه ایجاد می‌کنند و نیز موانع مداخله‌گر بین این دو، مثل نظارت و کنترل مستقیم یا وضع آیین‌نامه و مقررات. معمولاً تمامی این عوامل به‌جز موانع مداخله‌گر، اقتصادی و رفاهی هستند. نظریه معروف علت اقتصادی مهاجرت‌ها همان شهری شدن سرمایه است. یعنی اینکه سرمایه به دنبال زمان و فضای خودش است و این فضا را در شهر پیدا می‌کند چون نیروی کار به آنجا روان است به‌ویژه در بخش حمل‌ونقل شهری و خدمات ساده. لازم است توضیح دهم که اولین دسته مهاجرت‌ها قبل از اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۱ شروع شده بود که ناشی از عوامل مختلفی چون بلایای طبیعی، فقر و گرسنگی بود. در این دسته مهاجرت‌ها عوامل مهم موجد مهاجرت در «مبدأ» بودند. تقریباً اکثر مهاجران از وضع زندگی در مقصد خبر نداشتند و بیشتر هم به شهرهای نزدیک خودشان مهاجرت می‌کردند. بعد از اصلاحات ارضی که رعایا صاحب زمین شدند عده‌ای از آنها زمین‌هایشان را دوباره فروختند و رفتند زیارت و وقتی برگشتند کارگر فصلی شدند که گاهی در شهر بودند گاهی در روستا. میزان مهاجرت در دهه ۵۰ افزایش یافت اما بیشتر عوامل «دافعه در مبدأ» و تا حدی هم عوامل «جاذبه در مقصد» افراد را از روستا به شهر می‌کشاند. سری فیلم‌های «صمد» که مساله فخر شهرنشینی و حقارت دهاتی بودن را به طنز می‌کشید به‌خوبی مساله را بیان می‌کرد. البته این جمعیت مهاجر به صورت حاشیه‌نشین در شهرهای بزرگ پراکنده بودند. همین حاشیه‌نشین‌ها یکی از عوامل بروز انقلاب بودند. بعد از انقلاب هم تقاضای مسکن آنها با تسخیر زمین‌ها و خانه‌های خالی پاسخ گفته شد و دولت انقلابی هم با تاسیس بنیاد مسکن و حساب ۱۰۰ امام به آن مشروعیت حقوقی داد. اما عامل اصلی بیشتر مهاجرت‌های بعد از انقلاب ناشی از عوامل جاذب در مقصد هستند و مهاجران به دنبال زندگی بهتر دست به مهاجرت می‌زنند. در دهه‌های اخیر موانع مداخله‌ای نیز از بین رفته‌اند. مثلاً در دهه ۶۰ حق خرید خانه در تهران تنها برای افرادی مجاز شمرده می‌شد که چندسالی ساکن تهران بودند. البته این ضابطه بعد از مدت کوتاهی برداشته شد چون دولت نمی‌خواست اولاً مردم ناراضی شوند، ثانیاً شهرنشینی برای عده‌ای امتیاز محسوب شود. همین‌طور در دهه ۱۳۳۰ مسافرت به شهرها و حمل اثاثیه بدون مجوز شهربانی مجاز نبود. این نوع مقررات و دستورالعمل‌ها از جمله موانع مداخله‌جویانه‌ای بود که تا حدی جلوی افزایش میزان مهاجرت را می‌گرفت. اما در حقیقت درست کردن این نوع موانع مشکلی را به صورت اساسی حل نمی‌کند.

یکی دیگر از ویژگی‌های متفاوت مهاجران قبل و بعد از انقلاب این است که قبل از انقلاب مهاجران عموماً حاشیه‌نشین بودند؛ در جمعیت ادغام نمی‌شدند و به معنی واقعی کلمه مطرود بودند. به همین علت هم بود که حاشیه‌نشینی بی‌ثباتی سیاسی را دامن می‌زد اما بعد از انقلاب مهاجران زود در جامعه مقصد ادغام می‌شوند.

گزارش اخیر مرکز آمار ایران در خصوص مهاجرت شهرهای کشور نشان می‌دهد یک‌سوم مراکز استان‌ها در کشور دارای خالص مهاجرت منفی هستند. رکود اقتصادی اخیر و ناپایداری مشاغل صنعتی چه نقشی در تمایل به خروج از مراکز استان‌ها دارد؟

مهاجرت منفی به این معنی نیست که مهاجران به محل سکونت اولیه برگشته‌اند بلکه به شهرهای اقماری رفته‌اند مثلاً در تهران به پردیس، کرج، پاکدشت و اسلام‌شهر و... رفته‌اند اما روزانه در تهران هستند. چون بیشتر مشاغل صنعتی در شهرهای اقماری و مناطق صنعتی هستند، رکود اقتصادی اخیر و ناپایداری مشاغل صنعتی خودبه‌خود علت مهاجرت به شهرهای بزرگ هستند. یکی از علل ناآرامی‌های سال ۹۶ وضع بد کارخانه‌های صنعتی در شهرستان‌ها و مناطق صنعتی بود. خیلی محتمل است که کارگران بیکارشده این واحدها الان جزو جمعیت مهاجر باشند.

تورم، بیکاری و رکود اقتصادی که ماندگاری مشاغل را در شهرهای کوچک و حتی بسیاری از مراکز استان‌ها به خطر انداخته، چگونه جوانان بیکار و مردان سرپرست خانوار را وادار به مهاجرت به پایتخت می‌کند؟

البته عواملی که اشاره کردید قطعاً موثرند اما روند مهاجرت جوانان به شهرها تازگی ندارد. به غیر از این عوامل باید به انگیزه آنها به پیشرفت و رفاه بیشتر توجه کرد. دنیای مهاجران دیروز در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ با مهاجران امروزی فرق می‌کند. با گسترش اینترنت اکثر جوانان مناطق مختلف کشور گوشی‌های هوشمند دارند و از وضع زندگی و رفاه شهرنشینان و ساکنان پایتخت به‌خوبی باخبرند و دوست دارند هر آنچه می‌بینند داشته باشند. مردم در حال حاضر زندگی و رفاه خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند. همین جوانانی که به شهرهای بزرگ مهاجرت می‌کنند انگیزه لازم را برای مهاجرت‌های بین‌المللی هم دارند. منظورم این است که چهره مهاجران بین‌المللی هم تغییر کرده و شما در کشورهای غربی با افرادی روبه‌رو می‌شوید که تا قبل از مهاجرت در روستاهای ایران یا شهرهای کوچک زندگی می‌کردند و هنوز همان رفتارها و هنجارهای محلی را در ملأعام انجام می‌دهند. بخش بزرگی از مشکلات این کشورها با پدیده مهاجرت نیز به رفتار همین مهاجران برمی‌گردد.

نقش استارت‌آپ‌هایی مثل تاکسی‌های اینترنتی در تسهیل کار مهاجران به شهر بزرگی مثل تهران چیست؟

این استارت‌آپ‌ها شکل مهاجرت را عوض کرده‌اند. امروز افراد به‌راحتی می‌توانند با داشتن یک ماشین پراید، یا حتی یک وانت و یک گوشی هوشمند کار پیدا کنند. شرکت‌های مسافربری اینترنتی برای استخدام آنها جایزه هم می‌دهند یعنی لازم نیست افراد حتی یک روز هم در تهران بیکار بمانند، لازم نیست تهران را بلد باشند و در مسیرهای مستقیم که تا حدی اشباع ‌شده کار کنند. استارت‌آپ‌های دیگر نیز تقریباً شبیه همین سامانه‌های حمل‌ونقل اینترنتی هستند و به نیروی خدماتی ارزان‌قیمت نیاز دارند که نیروی کار مهاجر جوان آن را عرضه می‌کند.

 استارت‌آپ‌ها چه نقش‌آفرینی مثبت یا منفی در این زمینه دارند؟

از پیامدهای منفی برخی از استارت‌آپ‌ها نمی‌توان اجتناب کرد. اما نباید در این ابعاد منفی بزرگ‌نمایی کرد. اتفاقاً زندگی مهاجرانی که جذب این استارت‌آپ‌ها شده‌اند نسبت به مهاجران گذشته شفاف‌تر است چون می‌توان تشخیص داد کجا می‌خوابند، چه کار می‌کنند و درآمدشان چقدر است. اینکه می‌توان مثلاً کنش‌های روزانه مهاجرانی را که در تاکسی‌های اینترنتی کار می‌کنند ردگیری کرد نقطه مثبتی است. اما به طور کلی جابه‌جایی جمعیت و نیروی کار به عوامل کلان‌تری مربوط است و نباید همه مساله مهاجرت را به استارت‌آپ‌ها مربوط کرد. اتفاقاً کار با استارت‌آپ‌ها نوعی نظم اجتماعی را از طریق الزام مهاجران به رعایت برخی قوانین و مقررات زندگی شهری ایجاد می‌کند. با این اوصاف آنها دیگر مانند مهاجران گذشته حاشیه‌نشینانی نیستند که ممکن بود هر لحظه ثبات اجتماعی و سیاسی را به خطر بیندازند.

این پدیده که یکی از مشخصه‌های آن زندگی مجردی مردان در تهران و جدایی محل زندگی افراد خانواده از یکدیگر است، چه آسیب‌های اجتماعی به دنبال دارد؟

این نوع مهاجرت انفرادی آن هم به شهر بزرگ و پیچیده‌ای مانند تهران عوارض اجتماعی مختلفی دارد. مهم‌ترین موضوع این است که دوری از خانواده برای همسر و فرزندان بسیار سخت است و این مهاجران و خانواده‌های آنها با یکی از خطرات معمول یعنی فروپاشی بنیان خانواده‌ها روبه‌رو هستند. مساله دیگر خطر اعتیاد به مواد مخدر است که در شهر تهران عرضه آن شکل بسیار راحتی پیدا کرده است. به علاوه، چون این مهاجران به زندگی در شهر تهران خو نگرفته‌اند، اگرچه شرکت‌های اینترنتی برای جذب آنها سوءپیشینه می‌گیرند، در این شهر بزرگ هر لحظه ممکن است واکنش‌های رفتاری غیرمعمولی در برخورد با مسائل مختلف از آنها سر بزند چون این افراد به خاطر دوری از خانواده و مشکلات مختلفی که تحمل می‌کنند، به لحاظ عاطفی بسیار حساس هستند. بارها از شرکت‌های مسافربری اینترنتی استفاده و مشاهده کرده‌ام که بسیاری از راننده‌ها چقدر تمایل دارند سفره دلشان را برای هر کسی باز کنند و این نشان می‌دهد اینها تا چه حد به لحاظ روحی آسیب‌پذیر هستند.

با ادامه این روند، سیمای شهرنشینی و حاشیه‌نشینی چه تغییری می‌کند و مدیریت شهری برای کاستن از تبعات منفی این مساله باید چه تدابیری بیندیشد؟

البته اگر مدیریت شهری تابه‌حال به فکر تحقیق درباره اینها نیفتاده است که باید اظهار تاسف کرد اما با فرض اینکه این کار صورت نگرفته باشد، مدیریت شهری اولاً باید اینها را دقیقاً زیر نظر بگیرد، به‌ویژه اینکه این افراد جای سکونت ندارند، آمار کمی و کیفی از اینها تهیه کند و راه‌هایی برای ساماندهی و نظارت بر اینها پیدا کند، مثلاً از طریق درست کردن پاتوق، تا بتوان از طریق ارتباط با خود این افراد به مشکلاتشان پی برد و راه‌هایی پیدا کرد تا بتوان بعداً این افراد را به مبدأ زندگی‌شان برگرداند. علاوه بر این، اگر پیوندهای قومی باعث استمرار سکونت این مهاجران شده باید مواظب بود که این باعث حاشیه‌نشینی آنها نشود، چون به‌محض اینکه این مهاجران محلی برای سکونت در حاشیه پیدا کنند، خانواده‌شان را نیز با خود خواهند آورد و حاشیه‌نشینی شدت می‌گیرد. با توجه به مهاجرت منفی در شهرهای بزرگ نظارت در شهرهای اقماری نیز ضروری‌تر است. از سوی دیگر مدیریت شهری می‌تواند با بازتاب دادن مشکلات زندگی اینها از انگیزه مهاجرت دیگران کم کند. انعکاس زندگی سخت این افراد در شهرهای بزرگ می‌تواند برای دیگران ضدانگیزه باشد.

در سطح کلان، سیاستگذاری‌های کشور باید در چه مسیری حرکت کند تا این روند مهاجرت و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن را کنترل کند؟ در غیر این صورت چه تحولات اجتماعی در انتظار کشور خواهد بود؟

در حال حاضر وضع اقتصادی به نحوی است که چالش‌های مهم‌تری مانده‌اند که سیاستگذاران را مشغول کرده اما مهم‌ترین راهکار در سطح کلان برنامه‌های آمایش سرزمین است. باید نابرابری‌های جغرافیایی را از طریق سرمایه‌گذاری‌های منطقه‌ای کاهش داد. توزیع نامنصفانه امکانات بهداشتی و درمانی یکی از علل مهاجرت است. مثلاً در حال حاضر اکثر بیماران خاص از جمله مبتلایان به بیماری‌های مزمن به شهرهای بزرگ از جمله تهران مراجعه می‌کنند. رفع نسبی کمبود امکانات رفاهی در روستاها و شهرهای کوچک از بار مهاجرت کم می‌کند.